کد مطلب:188652 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

معجزه 01
از ابی بصیر راوندی روایت شده كه گفت: من و امام محمد باقر (علیه السلام) با هم وارد مسجد شدیم، مردم داخل و خارج می شدند. حضرت به من فرمود: «بپرس از مردم، آیا مرا می بینند» .

من از هر كسی كه پرسیدم، آیا ابوجعفر (علیه السلام) را دیدی، می گفتند: نه؛ در حالی كه حضرت آن جا ایستاده بود، تا آن كه ابوهرون مكفوف (نابینا) داخل مسجد شد. حضرت فرمودند: «از این بپرس» ؛ پرسیدم ابوهرون، ابوجعفر (علیه السلام) را ندیدی؟ گفت: «آیا آن حضرت نیست كه آن جا ایستاده» ، گفتم: «از كجا فهمیدی؟» گفت: «چگونه نفهمم، در حالی كه آن حضرت،



[ صفحه 33]



نوری درخشنده و تابان دارد» . [1] .

روایت از ابوبصیر: امام محمد باقر (علیه السلام) به مردی كه از اهل آفریقا بود، فرمودند: «احوال راشد چه طور بود؟» مرد گفت: وقتی كه من از وطن خارج شدم، سالم و تندرست بود و برای شما (سلام) فرستاد. حضرت فرمودند:خدا او را رحمت كند او گفت: راشد مرد؟ امام فرمودند: «بله» ، مرد گفت: كی؟ حضرت فرمودند: «دو روز بعد از خروجت» .

مرد گفت: «به خدا سوگند كه او سالم و سرحال بود و بیماری نداشت» . حضرت فرمود: «مگر هر كس از دنیا می رود، به علت بیماری است» . روای گفت: راشد كیست؟ امام فرمودند: «یكی از محبان ما بود» . حضرت فرمودند: «فكر نكنید، چون ما را نمی بینید پس دلیل بر نبودن ما است، به خدا سوگند ما ناظر و شاهد بر اعمال شما هستیم و خودتان را به كارهای خیر عادت دهید و از افراد خیرخواه باشید و به خیرخواهی معروف باشید كه من فرزندان و شیعیانم را به آن فرمان می دهم» . [2] .



[ صفحه 34]




[1] بحارالانوار، ج 46، ص 243.

[2] مدرك قبل.